تعطیلات ماه محرم
سلام بر جوتوی نازنینم کیانا خانم بعد از چند روز تعطیلات که حسابی با هم بودیم و خیلی زود گذشت امروز خیلی سخت بود بیدار شم . تاسوعا و عاشورا آسیه و محرم و دو تا پسرش اومده بودن تهران خیلی خوب شد که پیش ما بودن حداقل تنها نبودیم ،تو خیلی آسیه رو دوست داری کیانا جون البته اونم خیلی دوست داره.تو هیئت پیش همه میرفتی تا ببرنت بیرون .کلی واست شبا خوراکی می اووردن هیئت تا بری بغلشون .سر به سرت میذاشتن ازت میخواستن الکی بخندی و امیرو صدا بزنی و منو و هر چی کلمه یادگرفته بودی دیگه باهات سرگرم بودن این چند شب . بنده خدا محرم که نذرشو آوورده بود هیئت بابا ،تو شهرک ولی این چند روز همش از صبح تا آخر شب اونجا تو آشپزخونه بود.تو هم ...